خدافروشان. آن اهل لعنت که دعوی خدایی کنند. (شرفنامۀ منیری). صاحب برهان قاطع ذیل کلمه خدافروشان آرد:کنایه از صوفیان زراق که بظاهر خود را بیارایند و آنهایی را نیز گویند که دعوی خدایی کردند، یعنی شداد و نمرود و آنها را خدای فروشان هم گویند: خود را درم خرید رضای خدای کن دامن ازین خدای فروشان فرونشان. خاقانی
خدافروشان. آن اهل لعنت که دعوی خدایی کنند. (شرفنامۀ منیری). صاحب برهان قاطع ذیل کلمه خدافروشان آرد:کنایه از صوفیان زراق که بظاهر خود را بیارایند و آنهایی را نیز گویند که دعوی خدایی کردند، یعنی شداد و نمرود و آنها را خدای فروشان هم گویند: خود را درم خرید رضای خدای کن دامن ازین خدای فروشان فرونشان. خاقانی
خرده فروش. (از ناظم الاطباء). آنکه فروشندۀ صابون و عطر و شانه و مقراض و قلم تراش و امثال آن است. (از یادداشت های مؤلف). خرازی. آنکه مهره های در رشته کشیده را میفروشد. (از ناظم الاطباء)
خرده فروش. (از ناظم الاطباء). آنکه فروشندۀ صابون و عطر و شانه و مقراض و قلم تراش و امثال آن است. (از یادداشت های مؤلف). خرازی. آنکه مهره های در رشته کشیده را میفروشد. (از ناظم الاطباء)